چه کسی می تواند از لجنیت تو نور بجهاند؟
تلاش خود به خودی انسان در جهت یافتن آن خودِ برتر (خدا) در خویشتن همان جریان رشد فزاینده کبر و غرور و حسد و ستم و فریبکاری است یعنی کفر!
چه کسی می تواند از لجنیت تو نور بجهاند؟ از زشتی و جهل و جنون تو زیبائی و حکمت و اراده را به تو بنماید و از عدم تو ابدیت را به تو ارزانی کند؟ کسی که خودش این گونه باشد.
درست به همین دلیل است که ادبیات عرفانی و سنت ما همواره به مرید می آموزد که بایستی خود را فی الواقع همان خدا بداند و در غیر این صورت نمی تواند در این راه وارد شود و این راه را بر سر منزل مقصود برساند.
و اطاعت بی چون و چرا از پیر نیز دقیقاً از همین باور و تلقین اولیه بر می خیزد. ...
از کتاب خداشناسی طبیعی تألیف استاد علی اکبر خانجانی ص 92
من خوبم زیرا دیگران بدند!
خود را خوب ولی دیگران را بد دیدن ھنر نیست بلکه خود را بد دیدن و دیگران را خوب دیدن ھنر است .
یکی از روشھای توجیه و تقدیس بدیھای خویشتن ، تقبیح و لعن کردن ھمان بدیھا در دیگران است . این ھمان فرافکنی زشتی ھای خویش به سمت دیگران است و از دیگران بعنوان دستمال کاغذی خود استفاده کردن است . چنین نگرشی ھمواره در عطش تباھی دیگران است و متوجه نیست که خود نیز یکی از این دیگران و مبتلای به این تباھی است . علی (ع)می فرماید : اگر عیبی در دیگران دیدی بخودت باز گرد و آن عیب را در خودت ببین و پاک کن . و این یعنی: ائینه بنمود چو نقش تو راست خود شکن آئینه شکستن خطاست .
ولی اکثریت مردمان روشی کاملاً معکوس بکار می گیرند یعنی عیب خود را در دیگران می بینند و با لعن کردنش گوئی که آن عیب را از خود می زدایند . بدیھای دیگران ما را زیبا نمی سازد و اتفاقاً رسوا می کند و لذا در بدیھا غرق می سازد و به بدی مفتخر می نماید .این جھل عظیم فقط شامل عوام نیست بلکه خواص فرھنگ را ھم مبتلا کرده است .
از کتاب " دائرة المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 282
اینست انسان (1)
? آنگاه که دیگر نه حرفی برای گفتن و نه ایده ای برای اندیشیدن و نه آرمانی برای به انجام رسانیدن باشد واقع بینی آغاز می شود.
? تا مظلوم را ظالمی منافق نبینی ظلم را نفهمیده ای .
? بیشترین جنجالها و زجرھا بر سر ناچیزترین و ناپایدارترین چیزهاست.
? تا چیزی کاملاً فهمیده نشود دست از سر آدم بر نمی دارد.
? بن بست ھا، رسواییهاست.
? ازدواج ، آزمون تجرید است .
از کتاب اینست انسان استاد علی اکبر خانجانی
@khodshenasi4
محبت و شغل معلمی
1461- معلمین با محبت نیز در تعلیم و تربیت شاگردان خود موفقترند و گاه یک معلم اهل محبت سرنوشت آینده شاگردان خود را متحول می سازد زیرا قلوبشان را مخاطب قرار می دهد.
1462- معلمی که حرفه اش را فقط بعنوان شغل برگزیده باشد خیانت بزرگی مرتکب شده است زیرا فرزندان مردم را از تعلیم بیزار می کند و بر مسئولین آموزشی است که در استخدام معلمین از این منظر دقت کافی داشته باشند.
1463- در جامعه ای که در آن حرفه معلمی و تدریس بعنوان آخرین شغل از سر ناچاری برگزیده می شود، به سوی جهل و جبر و نفرت و شقاوت می رود.
از کتاب مذهب اصالت عشق تألیف استاد علی اکبر خانجانی جلد اول
487- جناب ابلیس در حقیقت عشق بین خدا و آدم را انکار و کفران نمود و سجده نکرد زیرا آدم خلیفه خدا شده بود و ابلیس نور و روح خدا را در آدم دید و لذا گفت من نمی خواهم به خدایم شرک بورزم و از مشرکان باشم یعنی ابلیس از خود خدا هم مقدس تر شده بود و موحدتر. این بود که به کل کافر و ملعون گردید.
پس می بینیم که ابلیس بر خلاف تصور عامه مردم و اکثر علمای شرع، موجود شرور و عربده کش و عرق خوار و مفسد نیست بلکه خر مقدس است و در فهم توحید مشکل دارد. و اگر قرار باشد که توحید ابلیسی محقق شود بایستی بساط کل جهان هستی برچیده شود و از جمله خود ابلیس هم نابود گردد. ابلیس وجود را نمی فهمد. پس ابلیسیت همان حماقت است و هر که عشق را نمی فهمد دچار این ابلیس است.
از کتاب مذهب اصالت عشق (جلد دوم ) تألیف استاد علی اکبر خانجانی